Skip to main content
Spotify for Podcasters
كتيبه

كتيبه

By Hossein Abbasi

حسين عباسي هستم
در اينجا متون قديمي مان را مي خوانم و در آنها كند و كاو مي كنم.
با ايميل زير مي توانيد با من تماس بگيريد:
irpdonline@gmail.com
. قطعات كوچكتر و توضيحات بيشتر را در كانال تلگرام من به آدرس زير بيابيد.
https://t.me/kateebehha
Available on
Google Podcasts Logo
Pocket Casts Logo
RadioPublic Logo
Spotify Logo
Currently playing episode

تاریخ سیستان- قطعۀ نوزدهم

كتيبهSep 29, 2023

00:00
25:21
تاریخ سیستان- قطعۀ نوزدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ نوزدهم

در این قطعه برآمدن یعقوب لیث روایت می شود. شجره نامۀ یعقوب ذکر می شود که او را به تمامی شاهان ایرانی منتسب می کند و با 52 نسل به کیومرث می رساند.

در آن دوره، ابراهیم قوسی از سوی عبدالله طاهر حاکم منطقۀ سیستان بود. گروهی به رهبری صالح بن نصر بر او خروج کرده بودند و در بُست قدرت گرفته بودند. یعقوب و عیاران سیستان از جمله درهم بن نضر با او همراه شدند. گروهی دیگر از خوارج هم به رهبری عمار الخارجی که دعوی "امیرالمومنین" بودن داشت در سیستان قدرت داشتند و با یاران صالح درگیر بودند. درگیری های متعدد بین این گروهها اتفاق می افتد و به غلبۀ صالح و یعقوب منجر شد. یعقوب و سیستانیان بر صالح می شورند و او را شکست می دهند. درهم بن نضر به یاری یعقوب به امارت می رسد ولی از قدرت یعقوب می هراسد و قصد او می کند. یعقوب او را از میان بر می دارد و در سال 247 هجری مردم با او به عنوان امیر بیعت می کنند. این آغاز کار یعقوب است.

Sep 29, 202325:21
تاریخ سیستان- قطعۀ هجدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ هجدهم

داستان فرستاده شدن امرا به سیستان در این قطعه دنبال می شود. چند نکته در این قطعه قابل ذکر است. نخست اینکه امرایی که به سیستان فرستاده می شوند، از سوی خاندان طاهریان است که هر چند از خلیفۀ بغداد منسوب شده اند، ولی به نظر می رسد که ادارۀ امور را در دست گرفته اند و در عزل و نصب امرا خود تصمیم می گیرند. دوم اینکه تعداد زیادی "خارجی" قیام می کنند. در این قطعه نام حدود ده خارجی ذکر می شود. اینها گاهی با حاکمان می جنگیدند و گاهی با آنها به صلح می رسیدند و گاهی هم با هم درگیر می شدند. برای اولین بار هم نام یعقوب لیث و "عیاران سیستان" ذکر می شود که با یکی از خارجی ها متحد شده بود ذکر می شود. اینها در مقابل بشار بن سلیمان که خود در بُست بر علیه حاکم منسوب به طاهریان قیام کرده بود ولی به جور و ستم پرداخته بود، ایستادند و او را از میان برداشتند. نکتۀ دیگر این است که بعد از مامون، معتصم به خلافت رسید و او "میل کرد به اهل بدعت و معتزله" و "به خلق قرآن خواند مردمان را" که اشاره دارد به بحث کلامی در مورد مخلوق بودن یا ازلی بودن قرآن. پسر معتصم، واثق هم راه پدر را در پیش گرفت و به معتزله میل کرد. به نظر می رسد که این موضوع در آن دوران اهمیت زیادی داشته است.

Sep 23, 202328:52
تاریخ سیستان- قطعۀ هفدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ هفدهم

در این قسمت گفته می شود که هارون الرشید درگذشت و بین پسرانش اختلاف افتاد و در نهایت مامون با کشتن برادرش محمد زبیده به خلافت رسید. در این قسمت اسم طاهر که امارت خراسان و ماوراءالنهر بدو داده شده است برای اولین بار ظاهر می شود. همچنین اسم الیاس بن اسد که یکی از چهار برادر خاندان سامانی بود. نویسنده از بسیاری از این امیرانی که به امارت سیستان منصوب می شوند، به نیکی یاد می کند و رفتار آنها با مردم را می ستاید.

نکته جالب توجه ظهور تعداد زیادی "خارجی" است. بسیاری از آنها بر علیه حاکم دست به قیام می زدند. ولی گاهی یکی از آنها با حاکم به مصالحه می رسیدند و حتی گاهی یکی از آنها بر علیه دیگری دست به عمل می زند. اطلاعات خوبی در مورد ساختار قیامهای خارجیان و "عیاران" ارائه می شود.

Sep 15, 202325:03
تاریخ سیستان- قطعۀ شانزدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ شانزدهم

این قطعه دو نامه به زبان عربی است. یکی از هارون الرشید، خلیفۀ عباسی، به حمزه بن عبدالله، که در سیستان و خراسان و کرمان و فارس بر علیه هارون قیام کرده بود، و دیگری جواب حمزه به هارون.

اطلاع من از زبان عربی آنقدر نیست که بتوانم این متن را به فارسی ترجمه کنم. احتمالاً در خواندن آن هم ایرادات زیادی وجود دارد (متنی که من دارم اِعراب گذاری درستی ندارد). ولی معنای متن کمابیش روشن است. هارون حمزه را به اطاعت می خواند و حمزه نمی پذیرد.

اگر این دو نامه واقعی باشند، از نظر انگیزه هایی که حمزه دارد، به عنوان کسی که در مقابل خلیفۀ مسلمین قیام کرده است، خیلی مهم است. حمزه خود را "امیرالمومنین" می خواند و از دیدگاهی کاملاً مذهبی حرکت خود را توضیح می دهد. می گوید بعد از خلیفۀ اول و دوم و اوایل دوران خلیفۀ سوم، جامعۀ اسلامی از مسیر درست منحرف شده است. او قیام خود را برای اصلاح انحرافات ایجاد شده می داند.

این متن در تضاد آشکار است با برخی نوشته های فارسی که قیام حمزه را حرکت یک ایرانی در مخالفت با سلطۀ اعراب مسلمان می خوانند.

Sep 08, 202319:45
تاریخ سیستان- قطعۀ پانزدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ پانزدهم

در این قطعه آنچه در سیستان به دوران خلافت هارون الرشید اتفاق افتاد روایت می شود. هارون از قدرتمند ترین خلفای عباسی بود و دوران خلافت او دوران طلایی شکوفایی تمدن اسلامی محسوب می شود.

هارون در سیستان با شورشهای قوی مواجه شد، از جمله از سوی حضین و عمر بن مروان، و مهمتر از همه، حمزه بن عبدالله. در وصف حمزه گفته می شود که "از نسل زو طهماسب بود و مردی بزرگ بود و شجاع".

با وجودی که هارون مردان در خراسان حاکمی قوی مانند علی بن عیسی هامان داشت، شورشهای متعدد او را وادار کرد که خود به خراسان بیاید. در نهایت هم هارون در خراسان درگذشت.

در این کتاب، علت اصلی آمدن هارون به سیستان، شورش حمزه عنوان شده است. از کتب تاریخی دیگر چنین بر می آید که نافرمانی علی بن عیسی که بر مردمان خراسان دست جور گشاده کرده بود، و ناتوانی او در سرکوب شورش رافع بن لیث او را به خراسان کشاند.

تاکید بر اهمیت شورش حمزه در این کتاب شاید به دلیل سیستانی بودن او باشد. در این کتاب در مورد شورش رافع بن لیث صحبتی نمی شود.

Aug 23, 202325:53
ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش چهارم

ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش چهارم

این گفتار، قسمت آخر از چهار قسمت توضیح ساختار جوامع پیشا صنعتی است. این قسمتها خلاصه ای هستند از کتاب زیر که با مطالبی که از سایر منابع جمع کرده ام، تکمیل شده اند.

Patricia Crone: Pre-industrial Societies. Anatomy of the Pre-Modern World

در این قسمت خروج اروپا از قرون وسطی از قرن شانزدهم میلادی و آغاز مدرنیته را توضیح می دهم که بر مبنای فصل های هشتم و نهم کتاب فوق تنظیم شده است.


Aug 18, 202359:07
ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش سوم

ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش سوم

این گفتار، قسمت سوم از چهار قسمت توضیح ساختار جوامع پیشا صنعتی است. این قسمتها خلاصه ای هستند از کتاب زیر که با مطالبی که از سایر منابع جمع کرده ام، تکمیل شده اند.

Patricia Crone: Pre-industrial Societies. Anatomy of the Pre-Modern World

در این قسمت ساختار فرهنگ، جامعه و فرد، و مذهب در جوامع پیشا صنعتی را توضیح می دهم که بر مبنای فصل های پنجم، ششم، و هفتم کتاب فوق تنظیم شده است.

Aug 16, 202333:25
ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش دوم

ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش دوم

این گفتار، قسمت دوم از چهار قسمت توضیح ساختار جوامع پیشا صنعتی است. این قسمتها خلاصه ای هستند از کتاب زیر که با مطالبی که از سایر منابع جمع کرده ام، تکمیل شده اند.

Patricia Crone: Pre-industrial Societies. Anatomy of the Pre-Modern World

در این قسمت ساختار دولت و سیاست در جوامع پیشا صنعتی را توضیح می دهم که بر مبنای فصل های سوم و چهارم کتاب فوق تنظیم شده است.

Aug 12, 202344:03
ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش یکم

ساختار جوامع پیشا صنعتی- بخش یکم

در این قسمت و سه قسمت دیگر که در آینده منتشر خواهم کرد، ساختار جوامع پیشا صنعتی را توضیح می دهم. این قسمتها خلاصه ای هستند از کتاب زیر که با مطالبی که از سایر منابع جمع کرده ام، تکمیل شده اند.

Patricia Crone: Pre-industrial Societies. Anatomy of the Pre-Modern World

در این قسمت مقدمه ای می گویم از تاریخ بعد از انقلاب کشاورزی که در حدود 10000 پیش از میلاد شروع شد، تا دوران شروع امپراطوریها در حدود 600 پیش از میلاد.

بعد به تشریح ویژگیهای اقتصادي و اجتماعي جوامع پبش از انقلاب صنعتی می پردازم كه بر مبنای مطالب فصل اول و دوم کتاب فوق تنظیم شده است.


Aug 08, 202350:46
تاریخ سیستان- قطعۀ چهاردهم

تاریخ سیستان- قطعۀ چهاردهم

حوادث دوران خلافت منصور و مهدی عباسی ذکر می شود. در این دوره هم در سیستان مخالفان خلافت که خارجی نامیده می شدند، حضور داشتند و برای حاکمان مشکل زایی می کردند. در میان آنها فردی به نام زنبیل بوده است که برای مدتهای مدید تمامی امرای سیستان با او به کرات جنگ کردند.

همچنین از یکی از امرا به نام معن بن زایده نام برده می شود که فردی جبار بود. شاعری برایش شعر می سراید و او برای هر بیت هزار دینار به او می دهد. احتمالاً این رقم اغراق است ولی اینکه شاعران صله های سخاوتمندانه می گرفته اند، در بسیاری از کتابهای تاریخی ذکر شده است.

گفته می شود که معن "همیشه همچنین بودو مال به جور همی ستدی و به جود همی دادی تا به تبذیر کردن مال و تدبیر کردن بد، دل بخردان ازو بر شد، و از جور که همی کرد". در نهایت گروهی از خوارج او را در خانه اش کشتند. ذکر می شود که او "بزرگ شکم" بود و قاتلان شکمش را پاره کردند.

Jul 26, 202321:43
تاریخ سیستان- قطعۀ سیزدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ سیزدهم

چهار خلیفۀ آخر اموی مدت کوتاهی حکومت کردند. در دوران آنها افراد زیادی به امارت سیستان گماشته شدند که هر یک با چالش رقبا روبرو شدند. گفته می شود که در این زمان در سیستان بین دو گروه اختلاف می افتد و این دو مدام با هم درگیر می شوند. خلافت اموی توسط ابومسلم به پایان می رسد و ابومسلم با ابوالعباس سفاح بیعت می کند و خلافت عباسیان آغاز می شود. خلیفۀ بعدی منصور است که ابومسلم را به بغداد می خواند و او را می کشد. داستان کشته شدن ابومسلم بدست منصور آنقدر اهمیت دارد که بر خلاف بسیاری از ماجراها با آب و تاب توضیح داده می شود. این نکته که ابومسلم وعده ها و قسم های منصور را باور کرد که به او زیانی نمی رساند، و در دام افتاد و کشته شد، در قالب ضرب المثل ذکر می شود که "رای و خرد خود را در رِی گذاشت". گفته می شود که منصور بعد از کشتن او این آیه را خواند که "لو کان آلهه الا الله لفسدتا" که اشاره دارد به اینکه دو قدرت در یک سرزمین نمی توانند با هم کنار بیایند.


Jul 14, 202329:18
تاریخ سیستان- قطعۀ دوازدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ دوازدهم

ولید بن عبدالملک که ده سال خلیفه بود، حجاج بن یوسف را که به خشونت معروف بود به امارت عراقین، سیستان و خراسان منسوب کرد. بعد از ولید، سلیمان بن عبدالملک و پس از او عمر بن عبدالعزیز، نبیرۀ عمر بن الخطاب به خلافت نشستند. از عمر بن عبدالعزیز در تاریخ به عنوان امیری نیک رفتار ذکر شده است. گفته می شود که او همه دارایی خود را صدقه داد و زنان خود را کابین داد و طلاق داد و به امیرانش فرمان داد که "اهل دین و ورع و علم و زهد" را به عنوان عامل انتخاب کنند. پس از او یزید بن عبدالملک و بعد هشام بن عبدالملک خلیفه شد. دوران هشام که 19 سال به دازا کشید، دوران اوج امویان بود و او بعد از عبدالملک مروان، مهمترین خلیفۀ اموی بود. چهار تن از خلفای اموی فرزندان عبدالملک بودند.

داستانی گفته می شود از والی سیستان به نام عبدالله بن بلال که به عدل حکومت کرد و مصلی بزرگی ساخت. وقتی که امیر بعدی منسوب شد، خواستند اموال او را حسابرسی کنند. کار بر او سخت شد و مستخرج (مامور محاسبه اموال) را مالی داد تا به امیر بگوید که عبدالله مرده است. امیر گفت مرده اش را پیش من بیاور. مستخرج هم عبدالله را کشت و مرده او را پیش امیر برد!

Jun 25, 202320:56
تاریخ سیستان- قطعۀ یازدهم

تاریخ سیستان- قطعۀ یازدهم

در این قطعه گفته می شود که پس از یزید، پسر او به مدت چهل روز به امارت نشست. بعد مردم شام با مروان الحکم و مردم عراق با عبدالله زبیر بیعت کردند. بعد از ده ماه مروان درگذشت و پسرش عبدالملک مروان به جای او نشست. از مهمترین وقایع دوران او، جنگ با طرفداران عبدالله زبیر بود. داستان جنگ حجاج یوسف با عبدالله زبیر در مکه که منجر به خرابی کعبه شد و در نهایت با کشته شدن عبدالله پایان یافت ذکر می شود. حجاج به پاداش خدمت، امارت عراق و خراسان و سیستان را می گیرد ولی مردمان امارت او را نمی پذیرند چرا که "وقایع اوفتاد میان مسلمانان و کارها رفت که اندر کتاب و سنت آن را حجتی ندیدند."

بیشتر متن شرح افرادی است که به امارت به سیستان فرستاده می شدند و جنگهایی که مخالفان با آنها می کردند.

ذکر می شود که فردی در زمان عبدالله زبیر به سیستان فرستاده شد که "مردی بود عالم و اهل علم را دوست داشتی" و روزی رستم بن مهر هرمزد المجوسی را می خواند و از او سخنان حکمت آموز طلب می کند: "دهاقین را سخنان حکمت باشد، ما را از آن چیزی بگوی" و او نکاتی چند از حکمت می گوید.

Jun 18, 202335:25
تاریخ سیستان- قطعۀ دهم

تاریخ سیستان- قطعۀ دهم

در این قطعه دوران خلافت معاویه و یزید شرح داده می شود و دربارۀ افرادی که به امارت سیستان فرستاده شدند توضیحاتی داده می شود. در میان امیران افرادی چند بودند که با مردمان به نیکویی رفتار می کردند و از آنها به نیکی یاد شده است.

از حوادث دوران یزید، قیام حسین بن علی بر علیه او ذکر می شود، از شهادت مسلم در کوفه و شهادت امام حسین در کربلا و اسارت زنان و فرزندان و بردن اسیران و سر شهیدان به دمشق. داستان راهبی گفته می شود که ده هزار دینار به سربازان می دهد تا اجازه دهند سر امام حسین تا بامداد پیش او باشد. و او سر را شست و معطر کرد و به واسطۀ آن اسلام آورد.

مردمان سیستان وقتی که خبر را شنیدند، گفتند "نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول علیه السلام چنین کرد". و بر یزید شورش کردند.

May 30, 202330:28
تاریخ سیستان- قطعۀ نهم

تاریخ سیستان- قطعۀ نهم

این قطعه مصادف است با دوران خلافت علی بن ابی طالب علیه االسلام. در ابتدا انساب او ذکر می شود و در انتها شهادت او و بیعت مردم مدینه با حسن بی علی علیه السلام و بیعت مردم شام با معاویه و صلح این دو.

بیشتر متن مربوط است به سیستان.

گفته می شود که علی بن ابی طالب عبدالرحمن طایی را به سیستان فرستاد. چون جنگ صفین شد، معاویه عبدالرحمن سُمره را به سیستان فرستاد و عبدالرحمن طایی به سوی علی بن ابی طالب برگشت. عبدالرحمن سمره والی سیستان بود و مهلب بن ابی صفره سپاه سالار او بود. بیشتر متن در مورد مهلب است که مردی مبارز و دلیر بود.

در نهایت گفته می شود که مردم سیستان والی فرستاده شده از سوی معاویه را نخواستند و او به سمت بصره رفت و در آنجا درگذشت.

May 20, 202319:28
تاریخ سیستان- قطعۀ هشتم

تاریخ سیستان- قطعۀ هشتم

در این قطعۀ نکاتی از حوادث دوران سه خلیفۀ اول ذکر می شود. در مورد خلیفۀ اول، ابوبکر بن ابی قحافه، گفته می شود که افرادی مانند مسیلمۀ کذاب را "که دعوی دروغ" کردند، از میان برداشت. در مورد دوران خلافت عمر بن الخطاب، ذکر می کند که "ایزد تعالی بسیار شهرها بر دست وی بگشاد و مال بسیار جمع شد اندر بیت المال مسلمین". برخی از افرادی که بعدها در تاریخ اسلام نقش بازی کردند، از جمله معاویه، توسط او برای فتح سرزمینهایی وسیع از عراق و شام و مصر و ایران و روم فرستاده شد. فتح دیگر سرزمینها در دوران خلافت عثمان بن عفان هم ادامه یافت و نفوذ و ثروت مسلمانان را افزون کرد.

گفته می شود که در سال سی هجری سپاهی برای فتح سیستان فرستاده شد که شکست خورد. سپاه بعدی به رهبری ربیع بن زیاد به سیستان فرستاده شد و جنگهای بسیار در پیوست. در نهایت، شاه سیستان، ایران بن رستم، رسول فرستاد که "ما به حرب کردن عاجز نیستیم، چه این شهر مردان و پهلوانان است، اما با خدای تعالی حرب نتوان کرد و شما سپاه خدایید". صلح برقرار می شود و بنا می شود که سالی هزار هزار درم با سایر هدایا از سیستان برای خلیفه بفرستند.

May 01, 202324:47
تاریخ سیستان- قطعۀ هفتم

تاریخ سیستان- قطعۀ هفتم

مولود محمد مصطفا- علیه السلام

این قطعه در مورد به دنیا آمدن پیغمبر اسلام است. شرحی مبسوط از معجزاتی که در زمان ولادت و سپس در دورانی که پیغمبر اسلام را به حلیمه می سپارند گفته می شود. در انتها گفته می شود که اگر نویسنده به "صفت معجزات و بزرگی" مشغول شود "عمر به سر آید و از هزاران یکی گفته نیاید". در علت ذکر معجزات می گوید "این بدان یاد کردیم تا هر کسی که این کتاب بخواند بداند که مردمان سیستان که این شهر به صلح بدادند غرض بزرگی مصطفی را بود و دین اسلام را". از مابقی زندگی پیغمبر اسلام چیزی در متن نیست.

Apr 16, 202339:03
تاریخ سیستان- قطعۀ ششم

تاریخ سیستان- قطعۀ ششم

در ابتدا، داستان آمدن ابرهه به مکه و روبرو شدن او با عبدالمطلب گفته می شود و ذکر می شود که ابرهه در او نور مصطفی را که نسل اندر نسل به او رسیده بود، دید و پیل سفیدی که به هیچکس سجده نمی کرد، در پیش او به سجده افتاد، و ساحران ابرهه دست و پای عبدالملک را بوسه دادند.

بعد داستان تولد عبدالله بن عبدالمطلب ذکر می شود و اینکه نور مصطفی به عبدالله منتقل شد و "احبار شام" از تولد او خبردار شدند و در صدد قتل او بودند ولی خدا او را نجات داد.

در نهایت ذکر می شود که وقتی که "آن نور از عبدالله به آمنه سپرده شد" درهای آسمان گشاده شد و تخت ابلیس منکوس گشت.

Mar 21, 202321:15
تاریخ سیستان- قطعۀ پنجم

تاریخ سیستان- قطعۀ پنجم

این قطعه داستان قِیدار بن اسماعیل است. گفته می شود که قیدار پادشاهی بزرگ بود و دویست سال عمر کرد و دویست زن "از وُلد اسحاق" گرفت ولی او را فرزندی نیامد در حالی که "نور مصطفی" در او بود. بعد به خواب دید که باید زنی از عرب بگیرد. و این گونه بود که نور مصطفی به اعراب رسید. همچنین گفته می شود که به قیدار گفته شد که تابوت آدم را او نمی تواند باز کند و باید آن را به پسر عمویش یعقوب (پسر اسحاق) بدهد که به اسرائیل مشهور است. بعد اجداد پیغمبر تا عبدالمطلب ذکر می شود.

Mar 12, 202325:20
تاریخ سیستان- قطعۀ چهارم

تاریخ سیستان- قطعۀ چهارم

این بخش در مورد " پیش ابتداء کار اسلام آمد مولود مصطفا-علیه السلام-" است. از قول کعب الاحبار خبر ها و روایتهای پیش از تولد پیامبر اسلام ذکر می شود. گفته می شود که "نور محمد -صلعم-" پیش از آفرینش آدم خلق شد و در جبین آدم بود و بعد به پسر او شیث و بعد پسر بعد از پدر بر دیگران منتقل شد تا به ابراهیم و اسماعیل و قیدار رسید. داستان "قیدارالملک بن اسماعیل" در بخش بعد دنبال می شود.

Feb 24, 202320:58
تاریخ سیستان- قطعۀ سوم

تاریخ سیستان- قطعۀ سوم

در این قطعه وضعیت جغرافیایی سیستان و روایتهایی از تاریخ قدیم آن نقل می شود. سیستان، به نامهای زاوُل، زرنگ و نیمروز هم خوانده شده است. نویسنده نامهای مناطق مختلفی که به سیستان تعلق داشته را بر می شمرد. بعد به شرح برخی اعتقادات مردمان سیستان  پیش از اسلام می پردازد که چه چیزهایی را حرام می داشته اند. در شرح تاریخ سیستان، روایت رستم و گشتاسب و کیخسرو و ضحاک را بازگو می کند. این تاریخ به نظر با تاریخ حماسی آکنده است.

در بخشی از این متن، نحوۀ تقسیم خراج سیستان را می آورد که هر کسی از عمال حکومت چقدر می گرفته اند و هر یک از فعالیتها چه مقدار از خراج را مصرف می کرده اند. 

چند بیت شعر هم نقل می شود که به نظر شعری بسیار قدیمی می رسد، شاید از پهلوی قدیم

Feb 05, 202327:55
تاریخ سیستان- قطعۀ دوم

تاریخ سیستان- قطعۀ دوم

نویسنده در مورد "آنچه در ذات سیستان موجودست که در سایر شهرها نیست" سخن می راند. می گوید "شارستان" (یعنی شهر) بزرگی دارد که هر گز تسلیم نمی شود، هوایش معتدل است و "فهم و ذهن مردمان آن بدان اعتدال و خوشی هوا بهتر از مردمان جایگاهی دیگر باشد" و همه گونه محصول در آن یافت می شود و انواع فضایل را برای سیستان می شمارد. از نکاتی که ذکر می کند این است که باد در سیستان زیاد است و مردمان آسیاب بادی استفاده می کنند و نیز چرخی که با باد می چرخد  برای کشیدن آب از چاه.

نکاتی هم در مورد استفاده از ریگ برای کاربردهای مختلف می گوید که "همه چیزی که بخواهند به ریگ اندر کنند، هر چند که سالیان برآید نگاه دارد و بدان اندر هیچ نقصان نیاید".

انواع عجایبی که در سیستان وجود دارد را هم ذکر می  کند از جمله چشمه ای که از کوه می آید و "به هوا اندر دوازده فرسنگ همی بشد و آنجا به یکی شارستان همی فرود آمد".

Jan 27, 202321:07
تاریخ سیستان- قطعۀ یکم

تاریخ سیستان- قطعۀ یکم

 تاریخ سیستان کتابی است به فارسی که نویسنده (یا نویسندگان) آن و نیز تاریخ نگارش آن به دقت شناسایی نشده است. مصحح کتاب، محمد تقی بهار (ملک الشعرا) می گوید که کتابی که  در دست ما است، احتمالاً توسط دو یا سه نفر نوشته شده است. او تاریخ نگارش متن اولیه را 445 هجری می داند. بعدها افراد دیگری آن را باز نویسی کرده اند و به آن افزوده اند. مصحح در عنوان کتاب تاریخ نگارش را تا سال 725 هجری امتداد می دهد. 

متن اولیۀ کتاب فارسی قدیمی مانند زبان تاریخ بیهقی و بلعمی و گردیزی بوده است. مصحح حتی معتقد است برخی از عبارات این کتاب از زبان آن سه کتاب هم قدیمی تر است. البته ذکر می کند که در برخی جاها نویسنده بخشهایی را از متون عربی ترجمه کرده است.

قطعۀ اول به طور خلاصه به معرفی سلسلۀ پادشاهان اساطیری از کیومرث (که او را حضرت آدم معرفی می کند) می پردازد. تاسیس سیستان را به گرشاسب، نسبت می دهد که برای فراهم آوردن مکانی که ضحاک بدان دسترسی نداشته باشد، آن را بنا کرده است. بعد در فضائل سیستان نکاتی می آورد که مضمون آنها توجه انبیا به آن سرزمین است.   

Jan 20, 202322:50
تاریخ بخارا- قطعۀ دوازدهم- پایان کتاب

تاریخ بخارا- قطعۀ دوازدهم- پایان کتاب

این قطعه پایان کتاب تاریخ بخارا است. در این قطعه خلاصه ای کوتاه از دوران امرای سامانی بعد از اسماعیل ذکر می شود. این امرا احمد، نصر، نوح و عبدالملک پسر بعد از پدر است و بعد از عبدالملک امارت به منصور بن نصر و بعد به پسر او نوح می رسد. آخرین امیر سامانی که در این کتاب از او نام برده می شود منصور بن نوح است که توسط بکتوزیان زندانی می شود. این دوران، زمان برآمدن محمود غزنوی است. در این کتاب از محمود یاد نمی شود ولی از آلب تکین که جد محمود بوده و از امرای سپاه سامانیان بوده یاد می شود که بر منصور بن نصر شورید.

 ذکر می شود که در کتاب اولیۀ تاریخ بخارا که در دوران نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل نوشته شده، تمامی حوادث دوران نوح ذکر نشده است. بخش آخر کتاب بعداً به آن افزوده شده است. 

Jan 14, 202321:07
تاریخ بخارا- قطعۀ یازدهم

تاریخ بخارا- قطعۀ یازدهم

این قطعه داستان حکومت امیر اسماعیل سامانی است که بعد از فوت برادرش امیر نصر سامانی به امارت رسید. مهمترین مسئلۀ دوران او رقابت و جنگ با عمرو بن لیث صفاری بود. این دو بارها با هم روبرو شدند. در نهایت امیر اسماعیل عمرولیث را شکست داد و او را اسیر کرد. روایت می شود که با او به اکرام و اعزاز رفتار کرد. خلیفه عمرو را از او درخواست و او مجبور به فرستادن عمرو به بغداد شد. گفته می شود که امیر اسماعیل با سیاست بود و "آثار عدل و سیرت خوب ظاهر کرد". 

Jan 06, 202324:26
تاریخ بخارا- قطعۀ دهم

تاریخ بخارا- قطعۀ دهم

در این قطعه داستان امیر اسماعیل سامانی و امیر نصر سامانی روایت می شود. پدر این دو، احمد بن اسد، یکی از چهار فرزند اسد بود که امارت سمرقند و فرغانه را داشت و به تدریج بر تمام ماوراءالنهر غلبه یافت. نصر، برادر بزرگتر، جای او را گرفت و اسماعیل به امارت بخارا رسید. اسماعیل بی فرمانی برادرش کرد و اختلاف بین دو برادر ایجاد شد. این اختلافات به جنگهایی بین دو برادر انجامید. در بسیاری از این جنگها اسماعیل شکست خورد. در نهایت اسماعیل بر لشکر برادرش غلبه کرد. وقتی که برادرش رسید از اسب فرود آمد و رکاب او را بوسید و اظهار اطاعت کرد. نصر به سمرقند باز گشت و تا سال 279 امارت کرد. سلطنت بعد از نصر به اسماعیل رسید.

Dec 25, 202222:36
تاریخ بخارا- قطعۀ نهم

تاریخ بخارا- قطعۀ نهم

در ابتدای این قطعه داستان "هلاک شدن مقنع" گفته می شود. امیر هرات با لشکری انبوه حصار مقنع را محاصره می کند. این حصار وسیع بوده است و در آن چشمۀ آب و زمین کشاورزی بوده است. این محاصره چهارده سال به طول می انجامد تا سرانجام سپهسالار مقنع حصار را تسلیم می کند. مقنع در درون این حصار حصاری مستحکم برای خود داشته است که با زنان خود در آنجا می زیسته. چون می بیند که مقاومت امکان ندارد، زنان خود را با زهر می کشد. یکی از زنان که زهر را نخورده بود، می گوید که مقنع خود را به تنوری گداخته می اندازد "و دودی برآمد، من به نزدیک آن تنور رفتم و از او هیچ اثری ندیدم".

گفته می شود که تا سالها بعد در برخی دیه ها هنوز پیروان او وجود داشته اند. و داستانهایی از به اشتراک گذاری زنان در میان پیروان مقنع گفته می شود که نویسنده هم به برخی از آنها مشکوک است.

در ادامه، نحوۀ به حکومت رسیدن آل سامان روایت می شود. چهار پسر اسد بن سامان خدات به هارون و مامون در فروگرفتن رافع بن لیث که بر خلیفۀ عباسی خروج کرده بود، کمک کردند. در پاسخ به این خدمت، پسران او به امارت شهرهای مختلف ماواءالنهر گماشته شدند. 

Dec 21, 202220:04
تاریخ بخارا- قطعۀ هشتم

تاریخ بخارا- قطعۀ هشتم

در این قطعه داستان برآمدن ابن مقنع روایت می شود. او مردی بوده است از ده کازه در حوالی مرو. فردی بوده است که "به غایت زیرک بود" و به بسیاری از علوم زمانه مسلط بوده است، "و در جادوی به غایت استاد شده بود". همیشه روی خود را می پوشانده است. خلیفه، ابوجعفر دوانقی او را می گیرد و در بغداد زندان می کند. بعد از رهایی ادعای خدایی می کند.  در ماوراءالنهر مردم بسیار به او می گروند. در کوه سام در ولایت کَش حصاری استوار می سازد و آن را پایگاه خود می کند. کارش بالا می گیرد. طرفدارانش به عنوان سفید جامگان مناطق بسیاری را تصرف می کنند و خلیفه لشکرهای بسیار برای دفع آنها می فرستد. 

 داستانی روایت می شود از اینکه طرفدارانش از او دیدار می خواهند. او با صد زن در حصار زندگی می کرده است. به دست هر زن آینه ای می دهد و از آنها می خواهد تا در آفتاب بر بام روند و آینه ها را در برابر هم بگیرند. باز تاب نور آفتاب آنچنان بوده که مردم به وحشت می افتند. 

Dec 17, 202230:29
تاریخ بخارا- قطعۀ هفتم

تاریخ بخارا- قطعۀ هفتم

در این قطعه داستان آل سامان روایت می شود که طبق گفتۀ راوی نسبشان به بهرام چوبین می رسد (البته رسم بوده است که پادشاهان برای خود نسب تراشی کنند). سامان خدات در سال 166 به دست اسد بن عبدالله قشیری مسلمان می شود (در زیر نویس متن مصحح می گوید که هم نام فرد و هم سال مذکور با شواهد تاریخی نمی خواند). سامان خدات پسر خود را اسد نام می نهد که جد امیر اسماعیل سامانی، بنیانگذار سامانیان است. 

در زمانی که طُغشاده، پسر بخار خدات، امیر بخارا بود اهل بخارا  به تدریج به اسلام روی آوردند.  

 طغشاده در زمانی که نصر سیار امیر خراسان شده بود بدست دو دهقان بخارایی که از دراز دستی او به تنگ آمده بودند و بر جان خود بیم  داشتند، به قتل رسید. 

در بخش انتهایی داستان فردی به نام شریک بن شیخ روایت می شود که شیعه بوده است و مردم بخارا را به تبعیت از فرزندان علی بن ابیطالب می خوانده است و مردم بسیاری به او گرویده بودند. زیاد بن صالح از طرف ابومسلم مامور سرکوبی او شد و مدتها با آنها جنگیدند تا در نهایت بر آنها برتری یافت.

Dec 12, 202222:21
تاریخ بخارا- قطعۀ ششم

تاریخ بخارا- قطعۀ ششم

 در ابتدای این قطعه، روایت ساختن مسجد جامع بخارا گفته می شود که توسط قتیبه به سال 94 بنا شد. در ابتدا مسلمانان بخارا که عربی نمی دانسته اند، نماز را به فارسی می خوانده اند. همچنین، قتیبه برای اینکه مردم را به نماز خواندن تشویق کند، به هر کس که در نماز جمعه حاضر می شد، دو درهم می داد. نتیجه این شده بود که تهیدستان به اسلام گرویده بودند ولی توانگران که در خارج شهر کوشکهای بزرگ داشته اند، نگرویده بودند. 

همچنین داستان ساختن مساجد دیگر و محلهایی برای نماز عید ذکر می شود.

در انتهای این قطعه محله های بخارا ذکر می شود. وقتی به محله ای می رسد که محل سکونت ابوحفص بخاری، از علمای بخارا در اواخر قرن دوم هجری، بوده، به تفصیل در مورد کرامات او سخن می راند. 


Nov 27, 202236:03
تاریخ بخارا- قطعۀ پنجم

تاریخ بخارا- قطعۀ پنجم

در این قطعه داستان فتح بخارا به دست اعراب نقل می شود. در سال پنجاه و سه هجری، عبیدالله زیاد، به فرمان معاویه به خراسان می رود و از رود جیحون می گدرد و شهرهای آن نواحی، از جمله بیکند و رامیتن و بخارا، را پس از جنگهای بسیار فتح می کند و اموال فراوان می یابد و هزاران برده می گیرد و با خود می برد. پادشاه بخارا در آن زمان زنی بود که از او با عنوان "خاتون" یاد می شود. گفته می شود که او زن بخار خدات، پادشاه پیشین بوده و چون پسرش طغشاده خرد بوده، او پادشاهی می کرده است. در سالهای بعد لشکرهای متعددی از اعراب به بخارا حمله می کرده اند. چنین بر می آید که این خاتون برای حفظ بخارا ترکیبی از جنگ و صلح را در پیش گرفته بود. گاهی از ترکان برای جنگ کمک می گرفته و گاهی مالی بزرگ می داده و صلح می کرده است. و در این میان اشاراتی هم به عاشق شدنهای متعدد او می شود. همچنین یاد می شود که هر بار که لشکر اسلام ببخارا می رفت: اهل بخارا مسلمان شدی، و باز چون عرب باز گشتندی، رِدّت آوردندی... و ایشان اسلام پذیرفتند بظاهر و بباطن بت پرستی میکردند"!

Nov 14, 202236:39
تاریخ بخارا- قطعۀ چهارم

تاریخ بخارا- قطعۀ چهارم

در این قطعه شرحی داده می شود از بنای شمس آباد که زمینی بزرگ و محصور بوده است که در آن شمس الملک، شاه بخارا، عمارتهای خوش ساخته بود و چراگاهی داشت که در آن حیواناتی چون گوزن و آهو و روباه و خوک رها شده بودند. این بنا برای سالها دارُالملک بخارا بوده است. بعد روایت گروهی بازرگان به نام آل کشکثه ذکر می شود که بعد از ورود اعراب به بخارا خانه های خود را رها می کنند و در بیرون شهر کوشکهایی می سازند بغایت خوش که تا سالها بسیار قیمتی بوده اند. همچنین نام رودهای بخارا ذکر می شود که بیشتر آنها را مردم کنده بودن تا زمینهایشان را اباد کنند. بعد میزان خراج بخارا ذکر می شود که حدود 1.2 میلیون درم بوده است. بعد داستان باره ای که برای منطقۀ بخارا ساختند تا از هجوم ترکان در امان بمانند و نیز حصاری که برای شهر بخارا ساخته شد روایت می شود. در انتها ماجرای سکه زدن در بخارا  از زمان قدیم و در روزگار ورود اسلام به بخارا شرح داده می شود.

Oct 26, 202226:23
تاریخ بخارا- قطعۀ سوم

تاریخ بخارا- قطعۀ سوم

 در این قطعه شرحی داده می شود از نوعی پارچه که در بخارا بافته می شد و بسیار گرانبها بود. بعد به شرح "بازار ماخ" پرداخته می شود که سالی دو بار برپا می شد و در آن بت می فروختند. گفته می شود که در قدیم هرکسی بتی می خریده و به خانه می برده و هر وقت گم می شد یا می شکست، بتی جدید به جای آن می خرید! همچنین، شرحی داده می شود از اسامی مختلفی که بخارا داشته است، و یکی از آنها فاخره بوده، که حدیثی از پیغمبر اسلام برای تایید آن نقل می شود. بعد شرحی ارائه می شود از ارک بخارا که دارای اطلاعات ذیقیمتی است از ساخت بنای ارک حکومتی. در انتها شرح منزلهای پادشاهان در بخارا و بخصوص جوی مولیان ارائه می کند که جایی بسیار خوش آب و هوا بوده است و محبوب همه پادشاهان.

Sep 23, 202231:09
تاریخ بخارا- قطعۀ دوم

تاریخ بخارا- قطعۀ دوم

در این قسمت روستاها و شهرهای اطراف بخارا توصیف می شوند، شامل کرمینه، نور، اسکجکت، شرغ، زندنه، وردانه، افشنه، برکد، رامیتن، برخشه، بیکند، و فرب

این بخش اطلاعات ذی قیمتی در مورد ساختار شهرهای آن دوران دارد. به عنوان نمونه به داشتن مسجد جامع توجه می شود و به داشتن بازار. نرشخی ذکر می کند که در بسیاری از این نواحی بازارها در فواصل زمانی هفتگی یا چند هفتگی تشکیل می شده است. نکته دیگر این است که برخی از این شهرها ثروتمند بوده اند به دلیل بازرگانی، نه به دلیل کشاورزی.

همچنین تقریباً در تمامی شهرها یک کٌندِز (=کهن دِژ) وجود داشته اشت که به معنی دژی مستحکم در داخل شهر است که در موقع حملۀ مهاجمان در آن پناه می گرفته اند.

Sep 16, 202228:18
تاریخ بخارا- قطعۀ یکم

تاریخ بخارا- قطعۀ یکم

تاریخ بخارا نوشتۀ ابوبکر محمد نرشخی است. او این کتاب را در سال 323 یعنی در دوران حکومت نوح بن نصر، پنجمین امیر سامانی، به زبان عربی نوشت. احمد بن محمد قباوی، از اهالی بخارا در سال 522 هجری این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرد و در این ترجمه برخی از قسمتهای کتاب عربی را که "در کار نبود و نیز طبیعت را از خواندن آن ملالتی می افزود" حذف کرد. در سال 572 محمد بن زُفَر این کتاب را برای برهان الدین عبدالعزیز حاکم بخارا تلخیص کرد. بعدها مطالب دیگری هم به این کتاب افزوده شد. آنچه به ما رسیده است، این تلخیص با اضافات است.

متن کتاب و سبک نوشتار آن به فارسی رایج  در دوران سامانیان (از جمله تاریخ بیهقی) نزدیک است و پیچیدگیهایی که به تدریج وارد زبان فارسی شد، به آن راه نیافته است.

در قطعۀ اول، اسامی برخی افرادی که در بخارا به شغل قضاوت مشغول بودند ذکر می شود. بعد نویسنده به نحوۀ شکل گرفتن شهر بخارا که در ابتدا آبگیر و نیستان بوده می پردازد. اشاره می کند که اولین امیر بخارا فردی بوده به نام ابروی که پس از مدتی حکومت دست به ظلم گشاده می کند و سبب می شود مردم از شهر بگریزند و به ترکستان بروند و از پادشان ترکستان کمک بخواهند. پادشاه ترکان، بیاغو، پسرش را برای فروگرفتن ابروی می فرستد. او ابروی را می گیرد و در جوالی پر از زنبور سرخ می کند تا بمیرد.

مردم به بخارا باز می گردند. در میان آنها بخار خدات بود، دهقانی که زمینهای زیادی داشت و بزرگ قوم بخارا بود و حکومت بخارا تا زمان امیر اسماعیل سامانی در دست فرزندان او بود. بعد از مرگ بخار خدات، چون پسرش خردسال بود، زنش به حکومت رسید و پانزده سال با درایت حکومت کرد. از مهمترین کارهای او این بود که توانست با اعراب به مصالحه برسد و مانع حملۀ آنها شود. بعد از او پسرش طُغشاده حاکم شد که با آمدن اعراب مسلمان شد و سی و دو سال حکومت کرد. حاکم بعدی، پسر طُغشاده به ابن مقفع گروید و بدست ماموران خلیفۀ بغداد کشته شد.

Sep 04, 202220:22
نصیحت الملوک- قطعۀ بیستم- پایان کتاب

نصیحت الملوک- قطعۀ بیستم- پایان کتاب

فصل در طبیعت زنان

غزالی صفت زنان مختلف را بر خوی ده حیوان منطبق می کند و برای تمام آنها خواصی منفی بر می شمارد. در نهایت می گوید "اما آن زن که خصلت گوسفند دارد مبارک بود چون گوسفند که از همه چیزهای وی منفعت بود". در لزوم پارسایی زن حکایتهایی نقل می کند و ویژگیهای زن مطلوب را بر می شمارد از جمله آنکه "وقت طعام نگاه بدارد و هر چه شوی او را آرزو باشد بسازد بتازه رویی"! البته غزالی در ادامه بر مردان واجب می داند نگهداشتن حق زنان و سرپوشیدگان را از روی ترحم و احسان و مدارا.

در نهایت، کتاب را با چند بیت شعر در اثبات اینکه هر بلایی که در جهان هست از زن است، به پایان می رساند: "بر مرد رسد بلای دو جهان از زن - آخر ناید وفا، چنین دان، از زن"!

Aug 27, 202224:21
نصیحت الملوک- قطعۀ نوزدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ نوزدهم

باب هفتم: اندر یاد کردن زنان و نیک و بد ایشان

غزالی مجموعه ای از نظرات حکمای آن دوران در بارۀ زنان را می آورد. همانطور که انتظار می رود، بیشتر این نظرات در مورد زنان مثبت نیست. البته حکایاتی هم هستند از زنان "با رای و تدبیر" که به شوهرانشان مشورت خوب می دهند. ولی بیشتر حکایات و نظرات چنین نیستند. از دید غزالی، خدا زنان را به دلیل اینکه "اندر بهشت حوا از آن درخت گندم بخورد که خدایتعالی عز و جل او را نهی کرده است" هجده عقوبت کرده است که در میان آنها از وقایع طبیعی مانند فرزند زادن هست تا کمی میراث و نبودن نماز عید و آدینه. می گوید "فضل را هزار بهره است یکی از آن زنان است و نهصد و نود و نه مردان راست".

در این میان سخنانی از حکمایی که در حکمتشان باید تردید داشت هم وجود دارد: "حکیمی زنی کوتاه بالا خواست. گفتند چرا تمام قدی زن نکردی. گفت زن چیزی بد است و چیز بد هر چند کمتر، بهتر"


Aug 19, 202221:00
نصیحت الملوک- قطعۀ هجدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ هجدهم

باب ششم: در صفت خِرَد و خردمندان گوید.

غزالی گفته ها و حکایات فراوانی در تحسین خرد و خردمندی می آورد. آن را برتر از دانش می شمارد. می گوید "علم آنست که بدانی که چه باید کردن و خرد آنست که چون بدانستی، کار بندی". خرد را اولِ ایمان و میانۀ ایمان و آخر ایمان می داند و روشنایی خرد را جدا کنندۀ نیک از بد و دروغ از راست می شمارد.

البته در این میان حکایات نه چندان پر مغز هم گفته می شود "از پارسیان پرسیدند که خرد را چرا خرد گویند؟ گفتند از بهر آنک خردمندان از هر دو گیتی آنرا بخرند"

Aug 15, 202224:10
نصیحت الملوک- قطعۀ هفدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ هفدهم

این قطعه ادامۀ سخنان و روایتهای حکیمانه است. در این میان، گاهی تعاریف مفاهیم اخلاقی چون رضا و صبر و حلم و حشمت و شجاعت و ... را تعریف می کند. گاهی پندهایی از بزرگان می دهد و گاهی توصیه به انجام کارهایی و پرهیز از کارهای دیگر می کند.

می گوید "بزرجمهر را پرسیدند چیست آنکه هر چند راست بود، نشاید گفتن که زشت بود؟ گفت خویشتن را ستودن".

Aug 10, 202219:55
نصیحت الملوک- قطعۀ شانزدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ شانزدهم

باب پنجم: در حکمتهای دانایان

غزالی مجموعه ای از حکایتها و پندها و توصیه های اخلاقی را به عنوان "حکمت" می آورد.

برخی از نکات بسیار حکیمانه است: "بزرجمهر را پرسیدند که کدام عز است که با ذلّ پیوسته. گفت آن که با خدمت سلطان است". گاهی هم آنچه تحت عنوان حکمت عنوان شده است، چندان حکیمانه به نظر نمی رسد، و بیشتر منعکس کننده دانش آن زمان از وقایع است.

حکمت ارسطاطالیس در این میان جالب توجه است: "ارسطاطالیس را پرسیدند کدام دوست استوارتر و کدام یار مهربان تر. گفت دوست گوهری بهتر و یار مهربان بهتر و تدبیر بخردان بهتر". یعنی، دوست آدم باید پولدار باشد، مابقی مهم نیست!

Aug 07, 202219:39
نصیحت الملوک- قطعۀ پانزدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ پانزدهم

غزالی در ادامۀ شرح "همت پادشاهان" حکایاتی چند نقل می کند. در بیشتر این حکایات، سخن از سخاوتمندی و بذل و بخشش پادشاهان و وزیران نام آور می رود. ارقامی که ذکر می کند، به نظر اغراق شده می آید. مثلاً صحبت از بخشش صد هزار درهم به بنده ای است. با توجه به اینکه  هدیه ها به افراد صاحب نام و عنوان در دربار سلاطین در آن دوران در حدود 5 و هزار درهم بوده است، رقم صد هزار درهم برای یک بنده بعید به نظر می رسد.

حکایتی هم نقل می کند از عبدالعزیز مروان امیر مصر: "روزی بر نشسته بود و جایی می رفت. مردی پسر خویش را آواز داد که یا عبدالعزیز. امیر بشنید. بفرمود تا آن مرد را 1000 درم بدادند تا در مصالح آن پسر بکار برد. این خبر در مصر فاش شد و آن سال هر که را پسری آمد عبدالعزیز نام کردند"!

بلافاصله داستان دیگری از تاش، حاجب بزرگ امیر خراسان، نقل می کند که در موردی که مردی غلامش را تاش نامیده بود، دستور به مصادره می دهد. نتیجه گیری غزالی این است که: "اکنون نگاه کن تا چند فرق دارد میان آزادمرد قریشی و میان آن درم خریده"!

Aug 03, 202223:48
نصیحت الملوک- قطعۀ چهاردهم

نصیحت الملوک- قطعۀ چهاردهم

باب سوم:در دبیری و آداب دبیران. غزالی به طور مبسوط به شرح مقام قلم می پردازد و از آیات و روایات کمک می گیرد تا این مقام را توصیف کند. برای دبیران فهرستی بلند از داانشها که باید بدانند بر می شمارد؛ ولی وقتی به جزئیات می رسد بیش از هر چیزی در هنر قلم تراشیدن و اینکه "کدام حرف کشیده باید نبشت و کدام گرد و پیوسته باید نوشت" سخنسرایی می کند و حکایات و روایات می آورد.

باب چهارم: در بلندی همت پادشاهان. در این باب غزالی حکایاتی چند بازگو می کند تا بگوید که پادشاهان "بلند همت" وقتی که سخن از بخشیدن مال یا خریدن کالایی در میان است باید گشاده دست باشند. از زبان وزیر دوانیق خطاب به او که فرموده است پانصد درم به مردی بدهند می گوید "نباید که هیچ ملکی کمتر از هزار شمار راند". همچنین "بازرگانی" یعنی خریدن مالی به قیمتی و فروختن آن به قیمتی بالاتر را دون همتی می داند: "نگر تا اندر بازرگانی بهیچگونه رغبت نکنی که از دون همتی سلطان باشد".

Jul 25, 202228:41
نصیحت الملوک- قطعۀ سیزدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ سیزدهم

باب دوم: در سیاست وزارت و سیرت وزیران.
غزالی داشتن دستور (=وزیر) با کفایت را از الزامات اساسی پادشاهی می داند: " هیچ ملکی بی دستور روزگار نتواند گذاشتن". و در مورد شرایط وزیر و شیوۀ رفتار او و نیز رفتار پادشاه با وزیر توصیه های چندی می کند. او به روشنی بر این نکته تاکید می کند که بدون وزیری کاردان که امورات را بگرداند و در صورت لزوم پادشاه را از تصمیمات بد باز دارد و او را به تصمیمات خوب تشویق کند، امورات مملکت روی به ویرانی خواهد رفت.  
در میان صحبت از بهرام گور نقل می کند که برای داشتن "پادشاهی تمام" شش چیز لازم است: دستور نیک، اسب نیک، سلاح و تیغ نیک، خواستۀ (اموال) بسیار سبک، زنی خوبروی، و "طباخی نیک که ملک را چون طبع بسته بود چیزی پزد که طبع وی بگشاید"!

Jul 15, 202221:10
نصیحت الملوک- قطعۀ دوازدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ دوازدهم

غزالی حکایتهای دیگری در باب پادشاهی می گوید. تاکید بر اینکه حاکم باید عادل باشد در این حکایتها غالب است. داستانهایی از "ملوک عجم" که بار عام می داده اند و گاهی مردم می توانسته اند بی واسطه به آنها دسترسی داشته باشند ذکر می شود. داستانی که شاه ایران در ابتدای بار دادن خود در مقابل موبد موبدان می نشسته و از او می خواسته به شکایات مردم از او رسیدگی کند در سیر الملوک هم آمده است و احتمال وقوع مستمر آن با شناختی که از نحوۀ حکمرانی در آن دوران داریم کمی بعید است. در انتها غزالی با تاسی به آیۀ "اطیعوا ..." می گوید که "حق بزرگداشت سلطان نیز بر رعیت واجبست که نگاه دارند و بهیچ روی اندر وی عاصی نشوند" چرا که آن مرتبت را خدا به او داده است.

May 21, 202220:54
نصیحت الملوک- قطعۀ یازدهم

نصیحت الملوک- قطعۀ یازدهم

غزالی حکایاتی دیگر در باب پادشاهی ذکر می کند که ترکیبی است از حکایات قابل قبول و حکایاتی که چندان معقول به نظر نمی رسند. به "آسان حجابی" توصیه می کند که به معنای دسترسی آسان رعیت به پادشاه است. همچنین از "بیدار بودن اندر کارها می گوید" ولی مثالی که می زند غیر واقعی به نظر می رسد "اردشیر چنان بیدار بود اندر کارها که چون ندیمان او بیامدی گفتی تو دوش فلان چیز خوردی و با فلان زن و فلان کنیزک بودی و هر چه آنکس بکردی همه بگفتی".

همچنین مانند بسیاری از نوشته های باز مانده، به نوعی حکومت و قدرت را مبنای مشروعیت و توانایی حکمرانی می داند "چون دولت آمد، همه چیزها با وی بیاید" و در توضیح می گوید که یعقوب لیث در پاسخ به خلیفۀ بغداد که او را رویگری می خواند می گوید "آن خداوند که مرا دولت داد تدبیر پادشاهی هم او داد".

May 08, 202220:06
نصیحت الملوک- قطعۀ دهم

نصیحت الملوک- قطعۀ دهم

غزالی در ادامۀ حکایت گویی، داستانهایی چند از انوشیروان و خلفای راشدین ذکر می کند. بحث اصلی در این حکایتها این است که عدل حاکم موجب رونق و رفاه می شود و ظلم حاکم باعث ویرانی.

در میانۀ بحث رشتۀ سخن به جاهای دیگر هم کشیده می شود. مثلاٌ ذکر می کند که پادشاه باید مراقب جان خود باشد چرا که "جانها به جان وی باز بسته است و صلاح رعیت اندر زندگانی وی است".

مانند همیشه بسیاری از حکایات او به احتمال زیاد واقعیت ندارد و مقصودش رسیدن به اهداف اخلاقی است

May 02, 202221:48
نصیحت الملوک- قطعۀ نهم

نصیحت الملوک- قطعۀ نهم

غزالی میان ویژگیهایی که برای سلطان خوب می شمرد، به عدل اشاره می کند ولی در میان بحث گاهی سخنش به حوزه های دیگر کشیده می شود که بسیار با مفهوم عدلی که معرفی می کند فاصله دارد. از زمانۀ خود می نالد که "این خلق امروز نه آن خلقند که پیشتر بودند بلکه زمانۀ بیشرمان است و بی ادبان و بی رحمان". و بر همین اساس می گوید که سلطان باید قوی باشد چرا که "جور سلطان بمثل صد سال چندان زیان ندارد که یکساعت جور رعیت بر یکدیگر و چون رعیت ستم کنند، ایزد تعالی بر ایشان سلطان قاهر گمارد". جور سلطان را تقصیر مردم می داند و حکایتی نقل می کند از حجاج یوسف که وقتی مردم از جور او به امان آمدند، بر منبر رفت و گفت "اگر من بمیرم از پس من شما از جور نرهید با این فعل که شما راست، خدای را چون من بندگان بسیار است، اگر من بروم یکی بتر از من بیاید."

Apr 27, 202222:36
نصیحت الملوک- قطعۀ هشتم

نصیحت الملوک- قطعۀ هشتم

غزالی در ادامۀ نصایح خود به امیران به نقل حکایتهایی دیگر از رفتار امیران مشهوری چون انوشیروان و عمر بن خطاب و عمر بن عبدالعزیز و اسماعیل سامانی می پردازد که در آنها این امیران به عنوان امیرانی عادل که حق رعیت را مراعات می کرده اند و از درازدستی عمالانشان جلوگیری می کرده اند، یاد شده است. بسیاری از این حکایتها به صورتی که در اینجا نقل شده است نمی تواند درست بوده باشد، مانند سوال قیصر از نوشیروان که "پایداری پادشاه بچه اندر است". برخی از این داستانها در کتب دیگر به عینه یا با تغییراتی نقل شده است. بخصوص شباهتهای فراوانی بین برخی از این حکایتها و حکایتهای نقل شده در سیرالملوک نظام الملک طوسی که تقریباً بیست سال قبل نوشته شده وجود دارد و غزالی حتی به نام سیر الملوک هم اشاره می کند. آنچه در این حکایتها بسیار بارز است، وجهۀ مذهبی آن و بیم دادن از عذاب اخروی است. مثلاً حتی اسماعیل سامانی در داستانی که مشابه آن هم در سیرالملوک هست و هم در تاریخ بیهقی، وقتی یکی از عمالش را به دلیل صدمه زدن به محصول رعیت تنبیه می کند، علت آن را چنین عنوان می کند که "من از بهر خطای تو بدوزخ نتوانم رفتن"، امری که در مورد دیگر متون وجود ندارد.

Apr 16, 202224:22
زین الاخبار یا تاریخ گردیزی- قطعۀ سی و چهارم- پایان کتاب

زین الاخبار یا تاریخ گردیزی- قطعۀ سی و چهارم- پایان کتاب

ادامۀ معارف هندوان

Apr 03, 202231:13
نصیحت الملوک- قطعۀ هفتم

نصیحت الملوک- قطعۀ هفتم

غزالی در این قطعه از ملوک "کافر" از جمله انوشیروان یاد می کند که "بعدل جهان آبادان کرد". هشدار می دهد که اگر جور و ستم روا باشد، "مردمان بگریزند و بولایت دیگر شوند و آبادانیها ویران شود و پادشاهی بنقصان افتد." ادعا می کند که رفتار مردم بیش از هر چیز دیگر شبیه رفتار ملوکشان است. اگر ملک اهل آباد کردن باشد، مردم به آبادانی روی می آورند و اگر ملک اهل عبادت باشد، مردم عابد می شوند و اگر ملک اهل "بسیار خوردن و آرزو راندن باشند" مردم از هم می پرسند "چه پخته ای و چه خورده ای"!

حکایتهایی چند از ستم افراد و پادشاهان و عواقب آن را بازگو می کند که بیش از آنکه واقعی باشد، با هدف نصیحت و توصیه به نیکی کردن گفته شده است.

از جمله می گوید در زمان انوشیروان مردی خانه ای از مردی خرید و در آن گنجی یافت و به صاحب قبلی گفت این از آن توست، ولی "داوری دراز شد" و پیش انوشیروان رفتند. "گفت شما را فرزندان هست؟ یکی گفت مرا پسری است و آن دیگر گفت مرا دختریست. ملک گفتا کنون با یکدیگر خویشی کنید تا هم شما را بود و هم فرزندان شما را. همچنان کردند و از یکدیگر خشنود گشتند"!

Mar 30, 202229:45